Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 93 (2560 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Stammtisch U میز رزرو شده مهمانهایی که مرتب به رستوران می آیند [علامت]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Reserviert U رزرو شده [علامت روی میز رستوران]
Sie lehnte mehrere Lokale ab, bis wir uns auf eines einigen konnten. U او [زن] چند رستوران را رد کرد قبل از اینکه ما توانستیم به توافق یک رستوران برسیم.
freundlich <adj.> U خوش آیند
sympathisch <adj.> U خوش آیند
ankommender Verkehr {m} U جاده وسایل که می آیند
tierisch <adv.> U خیلی ناخوش آیند [اصطلاح روزمره]
Viele Leute stehen mit ihrer eigenen Sprache auf Kriegsfuß. U خیلی ز آدمها از عهده زبان [مادری] خودشان بر نمی آیند.
Restaurant {n} U رستوران
Bestellung {f} U رزرو
Reservierung {f} U رزرو
Buchung {f} U رزرو
Theke {f} U [در رستوران] بار
Pizzeria {f} U رستوران بیتزا
Tresen {m} U [در رستوران] بار
Bedienung {f} U سرویس [در رستوران]
Kellner {m} U گارسون در رستوران
Kellnerin {f} U گارسون [زن] در رستوران
Platzkarte {f} U بلیط رزرو جا
Buchungsbeleg {m} U قبض رزرو جا
Buchungsmaschine {f} U دستگاه رزرو جا
Buchungsfehler {m} U اشتباه در رزرو جا
Buchungsnummer {f} U شماره رزرو جا
Bahnhofsrestaurant {n} U رستوران راه آهن
in die Pizzeria gehen U به رستوران بیتزا رفتن
Gastwirt {m} U صاحب مهمانخانه و رستوران
Wirt {m} U صاحب مهمانخانه و رستوران
etwas [Akkusativ] reservieren U چیزی را رزرو کردن
etwas [Akkusativ] vorbestellen U چیزی را رزرو کردن
etwas [Akkusativ] bestellen U چیزی را رزرو کردن
einen Flug buchen U یک پرواز رزرو کردن
Ich habe eine Reservierung. U من رزرو کردم. [هتل]
etwas [Akkusativ] buchen U چیزی را رزرو کردن
Brauche ich eine Reservierung? U باید رزرو بکنم؟
Restaurateur {m} U صاحب مهمانخانه و رستوران [در سوییس]
Bahnhofswirtschaft {f} U رستوران ایستگاه راه آهن
Was ist die Stornierungsbedingung? U شرط ابطال [رزرو] چه است؟
Buchung {f} U رزرو جا [در اتومبیل ، کشتی و غیره]
Kostet das eine Gebühr? U جریمه دارد؟ [لغو رزرو]
Haben Sie die Reservierung gefunden? U رزرو را [ در فهرست ] پیدا کردید؟
Ich möchte einen Sitzplatz reservieren. U من می خواهم یک نشیمنگاه رزرو بکنم.
zum Mitnehmen U با خود بردن [غذا به بیرون از رستوران]
Abhol... U آمدن و بردن [غذا به بیرون از رستوران]
Geschirr abräumen [im Restaurant] U بشقاب و لیوان را جمع کردن [در رستوران]
mit der Kellnerin abrechnen U با گارسون زن [در رستوران ] تصفیه حساب ردن
sich beim Chinesen was reinziehen <idiom> U در رستوران چینی خوردن [اصطلاح روزمره]
Ich möchte ein Zimmer für drei Nächte reservieren. U من می خواهم یک اتاق برای سه شب رزرو کنم.
Die Reservierung ist für den vierzehnten August. U رزرو برای چهاردهم اوت است.
Ich möchte ein Zimmer für eine Nacht reservieren. U من میخواهم یک اتاق برای یک شب رزرو کنم.
Abholpizza {f} U پیتزا که [مشتری] با خود به بیرون از رستوران بر میدارد.
Pizzabote {m} U کسی که بیتزا از رستوران به مشتری [با ماشین] می برد.
Die Reservierung ist für Montag nächster Woche. U رزرو برای دوشنبه هفته آینده است.
Ich möchte ein Zimmer für den einundzwanzigsten Juni reservieren. U من می خواهم یک اتاق برای ۲۱ ژوین رزرو کنم.
Ich möchte ein Zimmer für morgen reservieren. U من می خواهم یک اتاق برای فردا رزرو کنم.
ausgebucht U همه اتاقها رزرو شده اند [در هتل]
Kann ich mit einer Kreditkarte reservieren, und mit Bargeld bezahlen? U میتوانم با کارت اعتبار رزرو و با پول نقد پرداخت کنم؟
Können Sie bitte mein nächstes Hotel anrufen zum Reservieren? U می توانید شما به هتل بعدی من برای رزرو زنگ بزنید؟
Jemanden ins Restaurant einladen U کسی را برای شام به رستوران دعوت کرن [بیشتر دوست دختر و پسر]
Rufen Sie bitte ein anderes Hotel? U می توانید شما به یک هتل دیگر زنگ بزنید؟ [اگر همه اتاقها رزرو شده اند]
Ich hatte ein unstillbares Verlangen nach Pommes Frites, also bin ich im nächsten Lokal eingekehrt. U من خیلی هوس سیب زمینی سرخ کرده داشتم برای همین با خودرو به نزدیکترین رستوران رفتم.
Ich möchte ein Zimmer für eine Person [zwei Personen] reservieren. U من می خواهم یک اتاق برای یک نفر [دو نفر] رزرو کنم.
gesellschaftsfähig <adj.> U مرتب
salonfähig <adj.> U مرتب
ordentlich <adj.> U مرتب
aufräumen U مرتب کردن
ordentlich <adv.> U بصورت مرتب
sich einrichten U مرتب کردن
sortieren U مرتب کردن
hinrichten U مرتب کردن
in Ordnung bringen U مرتب کردن
arrangieren U مرتب کردن
aufstellen U مرتب کردن
ordnen U مرتب کردن
anordnen U مرتب کردن
ordentlich <adv.> U بطور مرتب
Blumenbinderin {f} U مرتب کننده گل [گلفروش] [زن]
Blumenbinder {m} U مرتب کننده گل [گلفروش]
geordnetes Paar {n} U زوج مرتب [ریاضی]
erledigen U سر وصورت دادن [مرتب کردن ]
Wir müssen das Zimmer in Ordnung bringen. U ما باید اتاق را آماده [مرتب] کنیم.
etwas abmachen U مرتب و معین کردن [چیزی یا افکار]
warten bis sich die Sache von selbst erledigt U صبر کردن تا مشکل خودش مرتب [حل] شود
ablegen U بایگانی و مرتب کردن - کاغذ یا پاکت نامه -
in gleichen Abständen angeordnete Pflanzen U گیاهان با فاصله به طور مساوی مرتب شده
etwas auf die Reihe kriegen <idiom> U موضوعی را در ذهن مرتب و مشخص کردن [اصطلاح روزمره]
Ich will kein Aber hören, räum jetzt dein Zimmer auf. U حوصله ایراد و بهانه ندارم همین الآن اتاقت را مرتب کن.
etwas mit sich allein abmachen U چیزی [مشکلی] را تنهایی برای خود مرتب و معین کردن
justieren U مرتب کردن متن در کلمه پرداز [با حاشیه مستقیم در سمت راست یا چپ]
Fußballanhänger, der systematisch alle Auswärtsspiele seiner Mannschaft besucht U طرفدار فوتبال که مرتب همه بازیهای دور [از خانه] تیم خود را دیدار میکند.
etwas [Akkusativ] anordnen U چیزی را مرتب کردن [مستعد کردن]
etwas [Akkusativ] aufstellen U چیزی را مرتب کردن [مستعد کردن]
aufstellen U مرتب کردن [میزان کردن] [درصف آوردن] [در طبقه قرار دادن] [به خط کردن] [مسطح کردن ]
anordnen U مرتب کردن [میزان کردن] [درصف آوردن] [در طبقه قرار دادن] [به خط کردن] [مسطح کردن ]
Recent search history Forum search
1Ordentlich
1حرف تعریف برای اعداد چه میباشد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com